نظارت بر قدرت از ديدگاه قرآن‏

پدیدآوررضا دلاوری

نشریهعلوم سیاسی

شماره نشریه19

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 1345 بازدید
نظارت بر قدرت از ديدگاه قرآن‏

رضا دلاورى(*)
چكيده

اين مقاله ضمن بررسى معانى لغوى و اصطلاحى نظارت، به ابزارها و راهكارهاى كنترل قدرت در قرآن پرداخته است و امانت دانستن قدرت عمومى، نقد پذيرى و پرهيز از استبداد رأى، مذمت تكبر و تأكيد بر لزوم تواضع و فروتنى در مقابل مردم، مساوات در برابر قانون و شورا را به عنوان راه‏هاى جلوگيرى از فساد قدرت در قرآن مورد بررسى قرار داده است.
واژه‏هاى كليدى: قرآن، نظارت، قدرت، انديشه سياسى.

مقدمه‏

واژه‏شناسى نظارت در فرهنگ لغت المنجد و مفردات چنين آمده است:
1. الناظر: نگاه كننده، چشم؛
2. النظاره: نظارت در امور و كارهاى داخلى و خارجى؛
3. رقيب: نگهبان و محافظ؛
4. رَقَبَ: او را بر حذر داشت، از او مراقبت كرد؛
5. مراقبه: حراست كردن؛
6. رعى‏: كنترل كردن.
«نظارت» در عربى به معناى زيركى و فراست و در فارسى به معناى نظاره و نظر كردن و نگريستن آمده است.
در معجم المقاييس اللغه «نظارت» اين گونه تعريف شده است:1 «نظارت» از ماده «نظر» به معناى نظر افكندن و تأمل و دقت در امرى است. نظر «به معناى تأمل در چيزى و معاينه كردن آن نيز معنا مى‏شود».
در اقرب الموارد نيز آمده است: «النظاره كلمه‏اى است كه عجم آن را به كار مى‏برد و منظور از آن پاكيزه نمودن باغ و بستان است. بنابراين نظارت همان مراقبت و كنترل يك چيز از آفت و بيمارى است».2
از نظر اصطلاحى، نظارت فعاليتى است كه بايدها را با هست‏ها، مطلوب‏ها را با موجودها و پيش‏بينى‏ها را با عملكردها مقايسه مى‏كند و نتيجه اين مقايسه تصوير روشنى از تشابه يا تمايز بين اين دو گروه از عوامل خواهد بود كه در اختيار مديران سازمان قرار مى‏گيرد. تعريف‏هاى گوناگونى از نظارت در علوم مختلف شده كه در همه آنها يك نقطه اشتراك وجود دارد و آن اين كه نظارت عبارت است از «مقايسه بين آنچه هست و آنچه بايد باشد».
در جامعه‏شناسى، مسأله نظارت با كنترل (Social Control) ارتباط بسيار تنگاتنگى دارد. مفهوم كنترل اجتماعى به مجموعه شيوه‏ها و تدابير و وسايلى اطلاق مى‏شود كه يك جامعه يا يك گروه در را تحقق هدف‏ها و هدايت افرادش به رعايت قوانين، اصول، كاركردها، آداب، شعائر، مناسك و هنجارها و ارزش‏هاى پذيرفته خود به كار مى‏گيرد. اين كنترل به دو صورت امكان‏پذير است: يكى از طريق «فشار اجتماعى» كه به معناى وادار كردن انسان‏ها به قبول هنجارها و رعايت آنان در عمل است. ابزار اين نوع كنترل، قوانين و مقررات و ضامن اجراى آن قدرت انتظامى است؛ ديگرى، از طريق «اقناع» كه با رسوخ به عقل اعتقادى انسان‏ها، با دگرگون سازى جهان‏بينى افراد و با تأثير بر جهان عقيدتى و انديشه اعضا مى‏تواند آنان را مؤمن به هنجارها و ارزش‏هاى مقبول خود كند.3
در علوم سياسى و حقوق نيز راهكارهاى مختلف براى مهار و كنترل قدرت پيش‏بينى شده است. قانون گرايى و عمل بر اساس قوانين، رسانه‏ها و وسايل ارتباط جمعى، احزاب سياسى، تفكيك قوا و ... از مهم‏ترين ابزارها و مكانيزم‏هاى كنترل قدرت به شمار مى‏آيند. امروزه تقريباً تمام نظام‏هاى حكومتى غير استبدادى از نهادهاى متعدد نظارتى برخوردارند. نظارت در يك جامعه متناسب با نظام اجتماعى - سياسى آن، مى‏تواند شكل و قالب متعددى را به خود بگيرد كه معمولاً در قوانين اساسى و عادى كشورها پيش‏بينى شده است.
در قرآن كلمه «نظارت» و مشتقات آن 129 بار تكرار شده كه اهميت موضوع را مى‏رساند. در قرآن كريم آمده كه انسان مختار آفريده شده است، ولى از راه‏هاى تحت نظارت در نظام آفرينش قرار مى‏گيرد.

عناصر نظارت‏

نظارت خداوند: اولين ناظر همانا پروردگار عالم است كه نظارت مطلق بر كليه اعمال و حركات فرد و افراد دارد.
«وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِاَعْيُنِنا»؛4 در راه ابلاغ حكم پروردگارت صبر و استقامت كن، چرا كه تو در حفاظت كامل ما قرار دارى».
«يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ»؛5 در آن روز كه خداوند همه آنها را بر مى‏انگيزد و از اعمالى كه انجام دادند با خبر مى‏سازد، اعمالى كه خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش كردند؛ و خداوند برهر چيز شاهد و ناظر است».
«يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ»؛6 او چشم‏هايى را كه به خيانت مى‏گردد و آنچه را سينه‏ها پنهان مى‏دارند، مى‏داند».
نظارت فرشتگان: خداوند براى انسان مأمورانى قرار داده كه تمام اعمال و كردار انسان‏ها را دقيقاً ثبت كنند:
«ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»؛7 انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى‏آورد مگر اين‏كه همان دم، فرشته‏اى مراقب و آماده براى انجام مأموريت و ضبط آن است».
«وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ - كِراماً كاتِبِينَ - يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»؛8 و بى‏شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده والا مقام و نويسنده اعمال نيك و بد شماست، و مى‏دانند شما چه مى‏كنيد».
نظارت اعضا و جوارح: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»؛9 در آن روز، زبان‏ها و دست‏ها و پاهايشان بر ضد آنها به اعمالى كه مرتكب مى‏شدند گواهى مى‏دهد».
«شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»؛10 گوش‏ها و چشم‏ها و پوست تنشان به آنچه مى‏كردند گواهى مى‏دهند».
نظارت مكان و طبيعت: در روز قيامت، مكانى كه عمل در آن واقع شده، شهادت مى‏دهد:
«يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»؛11 در آن روز زمين تمام خبرهايش را بازگو مى‏كند».
«أَلا إِنَّ لِلّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا»؛12 آگاه باشيد براى خداست آنچه در آسمان و زمين است. او مى‏داند آنچه را كه شما بر آن هستيد و روزى كه به سوى او باز مى‏گرديد در آن روز آنها را از اعمالى كه انجام دادند آگاه سازند».
نظارت پيامبران: تمام انبيا و اوصيا به نحوى ناظر بوده‏اند. قرآن كريم در مورد گواهى پيامبران در روز قيامت مى‏فرمايد:
«فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِيداً»؛13 حال آنها چگونه است آن روزى كه از هر امتى شاهد و گواهى بر اعمالشان مى‏آوريم و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد».
نظارت امام: مرجع ديگرى كه مسؤوليت نظارت و كنترل را بر عهده دارد، امام معصوم است:
«همان گونه شما را نيز امت ميانه‏اى قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبرم بر شما گواه باشد».14
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»؛15 بگو: عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‏بينند».
نظارت انسان بر نفس خويش (نفس لوّامه): يكى از شاهدان روز قيامت، وجدان زنده و عقل و چشم بيدار شده انسان است، در قرآن آيات بسيارى آمده كه بارها انسان با كمال صراحت به گناه و انحراف خود اقرار مى‏كند:
«إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمّا عَلَيْها حافِظٌ»؛16 به اين آيت بزرگ الهى سوگند كه هر كس مراقب و محافظى دارد».
در عرصه وجود انسان نفس لوامه به عنوان يك مكانيزم كنترل درونى و ناظر و محافظ عمل مى‏كند.
امر به معروف و نهى از منكر (نظارت عمومى): مرجع ديگرى كه مسؤوليت نظارت و كنترل جامعه را به عهده دارد مردم (ناس) هستند. اين نظارت را نظارت عامه يا همگانى مى‏دانند كه در قرآن با عنوان «امر به معروف و نهى از منكر» مورد تأكيد قرار گرفته است. فريضه امر به معروف و نهى از منكر مهم‏ترين وسيله‏اى است كه ساير فرايض الهى را در فرد و جامعه، جامه عمل مى‏پوشاند.
از آن جا كه قدرت زمينه را براى فساد و تباهى فراهم مى‏آورد و به قول سرداكتون «قدرت موجب فساد مى‏شود و قدرت مطلق موجب فساد مطلق»، از اين رو در اسلام فريضه امر به معروف و نهى از منكر بر افراد مسلمان واجب گرديده و در آيات و روايات بر لزوم آن، بسيار ترغيب و تحريض شده است. قلمرو اين واجب الهى منحصر به گناهان فردى و شخصى افراد نيست و عموم و اطلاق آن همه گونه مفسده و خير اجتماعى و فردى را شامل مى‏شود؛ از اين رو انجام اين فريضه به ويژه در مسائل اجتماعى و سياسى منجر به سالم‏سازى اجتماع در ابعاد مختلف مى‏گردد.
آيات قرآن درباره امر به معروف و نهى از منكر را مى‏توان به سه دسته تقسيم كرد:

1. تشويق و ترغيب مردم به انجام اين فريضه:

«يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛17 پسرم نماز را برپادار و امر به معروف و نهى از منكر كن و در برابر رنج و مصايبى كه به تو مى‏رسد با استقامت و شكيبا باش كه اين از كارهاى مهم و اساسى است.
اين آيه بازگو كننده اندرزهاى لقمان به پسرش است. از اين آيه استفاده مى‏شود كه اسلام مسلمانان را به امر به معروف و نهى از منكر تشويق و ترغيب مى‏كند.
«وَ الْعَصْرِ - إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ - إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»؛18سوگند به عصر كه انسان در ضرر و زيان است، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده و يكديگر را به حق و راستى توصيه كردند و همديگر را به صبر و استقامت سفارش نمودند.
علامه طبرسى در مجمع البيان مى‏گويد: «وجوب توصيه همديگر به حق، اشاره به امر به معروف و نهى از منكر است».19
جمله «تواصوا بالحق» معناى بسيار وسيعى دارد كه هم امر به معروف و نهى از منكر را شامل مى‏شود و هم تعليم و ارشاد جاهل و تنبيه غافل و تشويق و تبليغ ايمان و عمل صالح را.

2. بيان نتايج و سرنوشت افراد بى‏تفاوت:

خداوند در سوره اعراف داستان «اصحاب سبت» را نقل مى‏كند كه قوانين شرعى را رعايت نكردند و حاكى از سرنوشت شوم كسانى است كه قبل از اسلام امر به معروف و نهى از منكر را ترك نمودند.
«وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ»؛20اى پيامبر، از آنها (يهود) درباره سرگذشت شهرى كه در كنار دريا بود بپرس و به خاطر بياور هنگامى كه در روز شنبه آنها (جمعى از بنى اسرائيل) در برابر قانون خدا تجاوز مى‏كردند همان هنگام كه ماهيانشان روز شنبه كه روز تعطيل و استراحتشان بود آشكار مى‏شدند، اما در غير روز شنبه به سراغ آنها نمى‏آمدند.
اين آيه از عاقبت بد ترك نهى از منكر و نپذيرفتن آن سخن مى‏گويد. از عكرمه نقل شده كه بر ابن‏عباس وارد شدم ديدم قرآن در دست دارد و گريه مى‏كند و اين آيات را مى‏خواند. «وى علت گريه‏اش را چنين گفت: مى‏دانم كه خداوند آنان را كه در روز شنبه صيد ماهى مى‏كردند نجات داد ولى نمى‏دانم در مورد سكوت كنندگان كه نهى از منكر نمى‏كردند و صيد ماهى در روز شنبه نيز نمى‏نمودند چه كرد كه حال ما اكنون همين است».21
همچنين خداوند در سوره مائده از تاركان نهى از منكر اعلام بيزارى مى‏كند و مى‏فرمايد:
«لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ كانُوا لا يَتَناهَوْنَ عَنْ مُنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ»؛22 آنها كه از بنى اسرائيل كافر شدند بر زبان داود و عيسى بن مريم لعن و نفرين شدند. اين به خاطر آن بود كه گناه مى‏كردند و تجاوز مى‏نمودند. آنها از اعمال زشتى كه انجام مى‏دادند يكديگر را نهى نمى‏كردند، چه بد كارى انجام مى‏دادند.23

3. مبارزه با فساد:

«فَلَوْلا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلّا قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ»؛24 چرا در قرون و اقوام قبل از شما دانشمندان صاحب قدرتى نبودند كه از فساد در زمين جلوگيرى كنند مگر اندكى از آنها كه نجاتشان داديم و آنها كه ستم مى‏كردند از تنعم و تلذّذ پيروى مى‏كردند و گناهكار بودند و نابود شدند.
در اين آيه، يك اصل اجتماعى كه ضامن نجات جوامع از تباهى است مطرح شده و آن اين كه در هر جامعه‏اى تا زمانى كه گروهى از انديشمندان متعهد و مسئول هستند كه در برابر مفاسد ساكت نمى‏نشينند و به مبارزه برمى خيزند و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند اين جامعه به تباهى و نابودى كشيده نمى‏شود؛ اما زمانى كه بى‏تفاوتى و سكوت حكمفرما شد و جامعه در برابر عوامل فساد بى‏دفاع ماند، فساد و به دنبال آن نابودى حتمى است.25
در آيات فوق مشاهده مى‏گردد كه امر به معروف و نهى از منكر اهرم بسيار قدرتمندى است كه زمينه ساز رشد فضايل و طرد مفاسد و نيز يكى از ابزارهاى كنترل و مهار قدرت سياسى در جامعه مى‏باشد. در نظام اسلامى، مسؤوليت افراد از مسؤوليت دولت جدا نيست و به حكم عقل اين حق و تكليف براى همه افراد ايجاد مى‏شود كه بر كار زمام‏داران خود نظارت كنند تا از انحراف آنان از مسير حق و عدالت و تقوا جلوگيرى كنند. هرچند كه در نظام اسلامى عدالت و تقوا شرط رهبرى و التزام عملى به موازين اسلامى لازمه زمام‏دارى است، اما تذكرات مردمى و نظارت عمومى مى‏تواند از بروز مشكلات ناشى از اشتباهات جلوگيرى كند و نقش مكمل را ايفا كند.

راه‏هاى جلوگيرى از فساد قدرت

امانت دانستن قدرت عمومى: اسلام قدرت عمومى را امانت در دست صاحب قدرت مى‏داند. در تفسير على‏بن ابراهيم كه از مشهورترين تفاسير شيعى است آمده است:
الأمانة هي الإمامة و الأمر و النهي و الدليل على ان الأمانة هى الإمامة قول الله عز و جل للأئمة - صلوات الله عليهم - إنّ الله يأمركم أن تودوا الأمانات إلى أهلها يعنى الإمامة...؛26 امانت همان امامت و امر ونهى كردن است و دليل بر اين مطلب كلام خداى تعالى است كه به ائمه‏عليهم السلام مى‏فرمايد: خداوند به شما امر مى‏كند كه امانت‏ها را به اهلش بسپاريد يعنى امامت را.
امام على‏عليه السلام نيز در نامه‏اى به يكى از فرمانداران خود مى‏نويسد: «فإنّي كنت اشركتك في أمانتى؛ من تو را در امانتم (يعنى حكومت و زمامدارى خود) شريك قرار دادم».27
نقد پذيرى و پرهيز از استبداد رأى: از نظر اسلام، استبداد رأى باعث به خطر افتادن و لغزش است. على‏عليه السلام مى‏فرمايند: «خاطر بنفسه من استغنى برأيه؛28 آن كس كه به رأى خود قناعت كند خويشتن را به خطر افكنده است».
امام صادق نيز فرمود: «المستبد برأيه موقوف على مراخص الزلل؛29 كسى كه به رأى خود استبداد بورزد بر لغزشگاه‏هاى خطا و گناه ايستاده است».
مذمت تكبر و تأكيد بر لزوم تواضع و فروتنى در مقابل مردم: كبر حالتى نفسانى است كه به موجب آن، فردى خود را بزرگ‏تر از ديگران مى‏داند. يكى از عوامل بروز چنين حالتى در انسان، برخوردارى از قدرت زياد است. در قرآن كريم اين صفت مخصوص خداوند دانسته شده بود، چرا كه او برتر از هرچيز بوده و تمامى مخلوقات بدو نيازمندند: «وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»؛30 و براى اوست كبريا و عظمت در آسمان‏ها و زمين و اوست عزيز و حكيم».
از اين رو، هر كس كه خود را بى‏نياز و سزاواز تعظيم بپندارد، در واقع خود را شريك خداوند در صفت خاص او قرار داده است. امام صادق (ع) از كبر به عنوان كمترين درجه الحاد ياد كرده است.
مساوات در برابر قانون: قرآن كريم به صراحت تساوى انسان‏ها در مقابل قانون الهى را متذكر مى‏شود و تنها عامل امتياز افراد را تقوا معرفى مى‏كند:
«يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ»؛31 اى مردم ما شما را از يك زن و مردم آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد اينها ملاك امتياز نيست گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
شورا مانع خودمحورى و تمركز قدرت: در اسلام تأكيد زيادى بر شورا و مشورت شده است تا از خودمحورى صاحبان قدرت باز دارد و انديشه‏ها و تصميمات در قالب آن پخته‏تر گردد. پيامبر گرامى اسلامى به دلايل زير مشورت مى‏كردند: 1. مشاوره براى شخصيت دادن به امت؛ 2. مشورت براى آزمايش؛ 3. مشورت براى رشد فكرى مردم؛ 4. مشاوره براى استفاده از تائيد مردم؛ 5 . براى آگاه شدن مشورت شوندگان؛ 6. براى اين كه بدانند حكومت او استبدادى نيست؛ 7. براى جلوگيرى از انتقاد بى‏جا در صورت شكست؛ 8 . براى اين كه مردم بدانند نظرخواهى از ديگران عيب و عار نيست؛ 9. براى تأسى امت به رسول خدا.
بنابراين يكى از نتايج مفيد محوريت اصل شورا در نظام اسلامى، پرهيز از تمركز قدرت و روى آوردن به محيط اجتماعى به منظور بهره‏جويى از استعدادهاى خلّاق مردمى در گشايش مشكلات خود آنان است.

پى‏نوشت‏ها

*) عضو هيأت علمى دانشگاه آزاد اسلامى قم.
1. الراغب الاصفهانى، المفردات فى غريب القرآن (تهران: المكتبه المرتضويه، 1373ق).
2. ابى الحسين احمد بن فارس بن زكريا، المعجم المقاييس اللغه (بيروت: دار الجيد، 1411ق/1991م) ج 5، ص 444.
3. سعيد الخورى الشرطونى، اقرب الموارد (تهران: دارالدسوه اطباعه و النشر، 1374) ج 5، ص 432.
4. طور (52) آيه‏48.
5. مجادله (58) آيه 6.
6. مومن (40) آيه 19.
7. ق (50) آيه 18.
8. انفطار (82) آيه 10 - 12.
9. نور (24) آيه 24.
10. فصلت (41) آيه 20.
11. زلزال (99) آيه 4.
12. نور (24) آيه 64.
13. نساء (4) آيه 41.
14. بقره (2) آيه 143.
15. توبه (9) آيه 105.
16. طارق (86) آيه 4.
17. لقمان (31) آيه 17.
18. عصر (103) آيه 1.
19. مجمع البيان، ج‏10، ص 536.
20. اعراف (7) آيه 163 - 166.
21. مجمع البيان، ج‏4، ص 493.
22. مائده (5) آيه 78 - 79.
23. براى اطلاعات بيشتر، ر.ك: ناصر مكارم شيرازى (زير نظر)، تفسير نمونه، ج 5، ص 44 و تفسير برهان، ج 1، ص 492؛ و حويزى، تفسير نور الثقلين، ج 1، ص 661.
24. هود (11) آيه 116.
25. تفسير نمونه و الميزان و مجمع البيان در ذيل همين آيه.
26. حويزى، پيشين، ج 4، ص 309.
27. نهج‏البلاغه، نامه 41.
28. شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج 1، ص 493.
29. همان، ص 493.
30. جاثيه (45) آيه 37.
31. حجرات (49) آيه 13.

مقالات مشابه

آیه (عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ) و پیوند آن با دو مقوله «خودسازی» و «دیگرسازی» (با تکیه بر دیدگاه علامه طباطبایی)

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, عباس اسماعیلی‌زاده, مرتضی ایروانی نجفی, بی‌بی‌‌حکمیه حسینی

تأثیر امر و نهی قرآنی در گفتمان زاهدانه عصر عباسی

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهحسین ایمانیان, زهره نادری

امر به معروف و نهي از منكر از منظر دين و شرايط اقامه ي آن

نام نشریهپژوهش‌های میان رشته‌ای قرآن کریم

نام نویسندهسیداسماعیل حسینی اجداد, سیده‌اکرم رخشنده‌نیا

امر به معروف و نهی از منکر در قرآن

نام نشریهفروغ وحدت

نام نویسندهقدسیه‌سادات هاشمی دولابی

تأملی در مشروعیت اعجاز در تربیت دینی

نام نشریهتربیت اسلامی

نام نویسندهمحمدسروش محلاتی

امر به معروف و نهى از منكر

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهعلی خراسانی