از جمله مباحث مهم در خصوص تفسير قرآن وايات "سبعة احرف" است كه قرآن پژوهان اهل سنت و شيعه، درباره آن بسيار انديشيدهاند، ولي همچنان در خصوص معناي آن ابهاماتي وجود دارد و به اينجهت در بين آنان، تفاوت آراي فراواني نمايان شده است. علت مهم اختلاف بين آنها، چگونگي تحليل رواياتي است كه در آنها از احرف سبعه قرآن، گفتگو شده و گروهي سعي در ايجاد رابطه ميان "احرف سبعه" و "قرائات سبعه" نمودهاند. روايات ياد شده گرچه در ساختار الفاظ با يكديگر متفاوتند، ولي از نظر محتوا يكسان و متفقند كه نزول قرآن بر هفت حرف، ميباشد. روايت اين است كه: "عن النبي(ص) ان القرآن انزل علي سبعة احرف فاقروا ما تيسر منه؛ قرآن بر هفت حرف نازل شده به هر يك از آنها كه برايتان ميسر است قرائت نماييد."1
روايات ياد شده، كه به وفور در مصادر روايي اهل سنت يافت ميشود، همواره ذهن دانشمندان فريقين به ويژه قرآن پژوهان اهل سنت را مشغول نموده كه آيا اكثر روايات ياد شده از پيامبر(ص) صادر شده است؟ مقصود از سبعة احرف، چيست؟ آيا سبعة احرف، به الفاظ قرآن مربوط ميشود يا محتواي آن يا هردو؟ غالب عالمان اهل سنت، در اين خصوص دچار دگرگوني آراي شدهاند. قرطبي از علماي قرن هفتم ميگويد: دانشمندان در مراد از سبعة احرف، 35 قول ذكر كردهاند؛2 زركشي نيز به نقل از ابوحاتم بستي ميگويد: در مورد روايات ياد شده، 35 قول ذكر شده3 و سيوطي، اختلاف اقوال و آراء، آنچنان زياد شده كه فهم اصل روايت را مشكل كرده. زرقاني در اين خصوص ميگويد: بحثي پرلغزش و هولناك شده؛ زيرا كثرت آراء بر چهره حقيقت سايه و حجاب افكنده است.4
برخي از دانشمندان اهل سنت نيز سبعة احرف را به هر معنا كه باشد به زمان خاصي مرتبط دانسته و معتقدند كه قرآن بر "حرف واحد" باقي مانده؛ طحاوي از علماي قرن چهارم، روايت ياد شده را از جمله روايات مشكل ميداند و ميگويد: احرف سبعه مربوط به زمان خاصي بوده كه ضرورت اقتضاي آن را داشته است و پس از رفع ضرورت، حكم آن نيز برطرف شده و اكنون قرآن بر "حرف واحد"، قرائت ميشود.5 گروهي ديگر نيز معتقدند كه "سبعة احرف"، اختصاص به زمان خاصي ندارد و قرآن براي هميشه بر هفت حرف است؛ گرچه منظور از سبعة احرف قرائات سبعه هم نيست.6
روايات سبعة احرف كه غالباً در مصادر روايي اهل سنت آمده7 به دو گروه قابل تقسيم است؛ "روايات دال بر نزول قرآن بر هفت حرف" و "روايات دال بر قرائت قرآن بر هفت حرف". رواياتي در طبقه صحابه، همچون خليفه دوم، ابي هريره، ابي بن كعب و... آنها را نقل مينمايند8 و أهم آنها روايتي است كه بيانگر اختلاف خليفه دوم با هشام در قرائت سوره فرقان است و هنگامي كه در ظاهر، هر يك قرائت خود را بر پيامبر(ص) عرضه ميكنند. پيامبر(ص) قرائت هر دو را صحيح ميداند و براي هر يك ميفرمايد: "كذلك انزلت" و سپس ميفرمايد: "ان هذا القرآن انزل علي سبعه أحرف"9
درخصوص مفاد روايت ياد شده ديدگاههاي متناقضي وجود دارد مانند آنكه عدد سبعه، عدد كثرت است10 و يا عدد سبعه، حكايت از هفت وجه در خصوص قرآن دارد كه پيامبر(ص) آنها را مرحله به مرحله درخواست فرمود.11 درخصوص معاني سبعة احرف، هم وجوهي مانند: شكلهاي هفت گانه در كلام، معاني متفاوت، لهجههاي هفت گانه، لغات هفت گانه، قرائات هفتگانه و... مطرح شده كه هيچ يك نميتواند معتبر و مستند باشد؛ زيرا روايت "سبعة احرف" از نظر متني با يكديگر متعارض هستند و در صورت صحت سند، ممكن است مربوط به لهجهها باشد.12 آيت الله خويي آنها را پس از بررسي مفصل، نادرست ميداند و معتقد است كه چون آنها بر معني صحيحي، قابل برگشت نيست، لازم است تا آن روايات طرح شوند.13 از طرفي هيچ رابطه روشني، در صورت صحت آنها با قرائات سبع، ثابت نشده است مگر آنكه بر زبان عوام، چنين امري رايج گرديده است.14
حديث سبعة احرف از نظر محدثّان شيعه، دلالتي بر الفاظ قرآن نداشته و اندك روايتي هم كه در مصادر شيعه، نقل شده مرتبط با وجوه معنايي قرآن است؛ زيرا صدوق، نقل ميكند كه حضرت صادق(ع) فرمود: "أنّ القرآن نزل علي سبعة احرف و أدني ما للامام أن يفتي علي سبعة وجوه؛ قرآن بر هفت حرف نازل شده و كمترين وجه برابر امام اين است كه بر هفت وجه فتوا دهد.15 حسن بن صفار هم از امام باقر(ع) نقل ميكند كه حضرت فرمود: "تفسير القرآن علي سبعة أحرف؛ تفسير قرآن بر هفت حرف است.16
با توجه به آنچه گذشت، روايت "سبعة احرف"، از ناسازگاريها دروني برخوردار بوده17 و دلالتي بر نزول قرآن بر چندين قرائت ندارد و تواتر قرائات هم ثابت نشده است؛ بنابراين قرائت قرآن، واحد ميباشد و همان قرائتي است كه از پيامبر(ص) نقل شده و در بين عموم مسلمين به "قرائة العامة" يا "عامة القرآن" و يا "سياه قرآن" شهرت دارد و مصحف نگاران به هنگام نگارش كلمات قرآن، بر طبق آن "قرائت عامه"، عمل نموده اند18 و مقربان نيز نخست به آموزش آن اهتمام ورزيدهاند. در شرح حال قاريان نيز آمده است كه آنان با اختلاف قرائات آشنا ميشدهاند و در آغاز فراگيري قرائت رايج و عامه را لازم ميدانستهاند؛19 مسلمانان نيز به هنگام نماز و قرآن و تصحيف آن از "قرائت عامه" رويگردان نبودهاند.20 بنابراين لازم است تا قرائت عامه و رايج كه همان قرائت واحد است. مبناي تفسير آيات قرار بگيرد؛ مهمترين مستند اين ديدگاه نيز دو روايت معتبري است كه براي محدثان و مفسران اماميه مهم بوده و عبارتند از:
1. عن فضيل بن يسار قال قلت لابي عبدالله (ع) ان الناس يقولون: أنّ القرآن انزل علي سبعة أحرف فقال كذبوا اعداء الله و لكنّه نزل علي حرف واحد من عندالواحد. فضيل بن يسار نقل ميكند كه خدمت امام صادق(ع) عرض كردم: مردم ميگويند: قرآن بر هفت حرف نازل شده، فرمود: دروغ ميگويند، دشمنان خدا؛ قرآن بر يك حرف از جانب يك فرد نازل شده است.21
2. عن زرارة عن أبي جعفر(ع) قال أنّ القرآن واحد نزل من عندالواحد ولكنّ الاختلافات يجيء من قبل الرواة؛ زراره از امام باقر(ع) نقل ميكند كه حضرت فرمود: قرآن يكي است و از نزد يك فرد، نازل شده، ولي اختلاف از سوي راويان پديده آمده است.22
دو روايت ياد شده كه در كتاب ارزشمند "كافي" آورده شده از سند معتبري هم برخوردار است23 و مضمون هر دو نزول قرآن بر هفت حرف را به ويژه در خصوص اختلاف الفاظ قرآن، نفي ميكند و بر آن تأكيد دارد كه الفاظ قرآن واحد و داراي متن يكساني است و نشان ميدهد كه سهم روات در اختلاف قرائات فراوان بوده است؛ زيرا عبارت "لكنّ الاختلاف يجيء من قبل الرواة" بيانگر اجتهاد راويان و قراء همچون صحابه و تابعان در توسعه قرائات است.
به همين جهت محدثان و مفسران بزرگ شيعه از گذشته تا كنون در خصوص "سبعة احرف"، اعتقادي روشن و مستند داشتهاند كه "قرآن بر حرف واحد" است و روايت "سبعة احرف" در صورت صحت سند، مربوط به لهجههاي قرآن و يا مربوط به قرآن ميباشد؛ فيض كاشاني،24 حاج آقارضا همداني،25 علامه طباطبايي،26 آيت الله ميرمحمدي،27 آيت الله معرفت، 28 و... روايت ياد شده را بر بطون و معاني و تفسير قرآن حمل كرده اند كه ميتواند نظري صحيح به برخي اقوال مفسران و قرآن پژوهان اماميه باشد، در خصوص "نزول قرآن بر حرف واحد" به اختصار اشاره ميشود:
1. شيخ صدوق گويد: اعتقاد ما آن است كه قرآني كه بر پيامبر(ص) نازل شده، همان ما بين الدفتين است... امام باقر(ع) فرمود: قرآن واحد و از نزد واحد است.29
2. شيخ طوسي گويد: بدانيد كه معروف در ميان اصحاب ما (شيعيان) و رايج در بين اخبارشان اين است كه قرآن بر حرف واحد و بر نبي واحد، نازل شده است.30
3. امين الاسلام طبرسي گويد: شايع و رايج در روايت شيعه آن است كه قرآن بر حرف واحد بوده است.31
4. فيض كاشاني گويد: حمل حديث (سبعة احرف) بر هفت وجه از قرائت ... دليلي ندارد؛ زيرا در روايت كافي به اسناد از زراره آمده است كه امام باقر(ع) فرمود قرآن واحد و از نزد واحد است. و مقصود از حديث، آن است كه قرائت صحيح، واحد است.32
5. صاحب جواهر نيز معتقد است: تواتر قرائات را نميپذيريم... بلكه معلوم نزد ما (شيعه) خلاف آن است؛ زيرا شهرت مذهب ما بر آن است كه قرآن بر حرف واحد و بر نبي واحد، نازل شده و اختلاف در آن از ناحيه روات است.33
6. فقيه همداني، حاج آقا رضا همداني گفته است: حق آن است كه ثابت نشده است كه پيامبر(ص) چيزي از قرآن را با چند شكل (قرائت) خوانده باشد، بلكه عكس آن ثابت شده... زيرا قرآن واحد و از نزد واحد است.34
7. علامه شيخ محمد جواد بلاغي نيز گويد: پنجمين دليل كه تعيين كننده هم هست، روايت از طرق شيعه در كافي است... كه قرآن واحد و از نزد واحد است.35
8. آيت الله معرفت نيز گفته است: قرآن همان نص (واحد) الهي كه متواتر بين مسلمين است. داراي تواتر در تمامي سورهها و آيهها و كلمات است به گونهاي كه هر گونه تغيير در متن آن، سبب استنكار مسلمين ميشود.36
با توجه به آنچه گذشت كه قرآن گرچه متواتر است، نميتواند داراي "تعدد قرائات" باشد و داراي قرائت واحد است، لازم است اشاره شود كه آن قرائت واحد، همان قرائت رايج بين عموم مسلمين از آغاز نزول تا كنون بوده است كه منطبق با "قرائت عاصم" ميباشد؛ حضرت آيت الله معرفت در اين خصوص ميگويد: "قرائت مختار كه در آن شرايط اعتبار و قبول وجود دارد، قرائت عاصم به روايت حفص ميباشد كه جمهور مسلمين نيز بر آن پايبند هستند و آن را از صدر اسلام تا كنون قبول نمودهاند.37
علامه بلاغي هم ميگويد: "به خاطر تواتر قرآن بين مسلمين از آغاز تا كنون، عبارات و صورت و قرائت متداول آن، يكسان بوده و چيزي بر شكل و صورت آن تأثير نداشته است.38
قرائت عاصم به جهت اسنادي كه ذهبي آن را به روايت حفص بن سليمان از عاصم و او از عبدالرحمان سلمي و او از حضرت علي(ع) نقل ميكند، عاليالسند است39 و عاصم از عبدالرحمان سلمي در قرائت، تخطّي ننموده و او نيز از حضرت علي(ع) تخطي نكرده است و حفص و عاصم هر دو، مورد اعتماد هستند و به اينجهت ابن جزري نقل ميكند كه روايت صحيح، قرائت عاصم به روايت حفص ميباشد.40 ابن شهر آشوب هم نقل ميكند كه فصيح ترين قرائت، قرائت عاصم است كه مطابق با اصل ميباشد.41
بنابراين، قرائت قرآن، امري توقيفي ميباشد و ميبايد بر اساس آنچه از پيامبر(ص) به صورت صحيح روايت شده است، قرائت و همان مبناي تفسير، واقع گردد؛ هر مفسري نيز در موارد اختلاف قرائات كه انتخاب برخي از آنها ممكن است در تفسير تأثير گذار باشد ـ كه البته موارد آنها در مجموع قرآن، زياد نيست ـ ميبايد بر "قرائت متعارف" و مشهور ركون نمايد.
. برگرفته از: مباني تفسير قرآن نوشته حجت الاسلام و المسلمين دكتر سيد رضا مؤدب، ص 76-88.
1 . صحيح بخاري، ج 6، ص 228 و جامع البيان، ج 1، ص 10.
2 . الجامع لاحكام القرآن، ج 1 ، ص 32.
3 . البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 212.
4 . مناهل القرآن في علوم القرآن، ج 1، ص 137.
5 . مشكل الآثار، ج 4، ص 191.
6 . الابانه عن معاني القرائه، ص 38.
7 .جامع البيان، مقدمه با عنوان: اللغة التي نزل بهاالقرآن؛ صحيح بخاري، ج 6، ص 228؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 202 و سنن ترمذي، ج5، ص 194.
8 . همان.
9 . صحيح بخاري، ج 4، ص 228؛ كتاب التفسير، باب انزل القرآن علي سبعة احرف.
10 . محاسن التأويل، ج 1، ص 177و الاتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 145.
11 . جامع البيان، ج 1، ص 34، ح 19.
12 . التمهيد في علوم القران، ج 2، ص 117.
13 . البيان في تفسيرالقرآن، ص 193: و حاصل ما قدمناه ان نزول القرآن علي سبعة احرف، لايرجع الي معني صحيح، فلابد من طرح الروايات الداله عليه.
14 . التمهيد في علوم القرآن، ج 2، ص 86.
15 . خصال، ج 2، ص 10 و بحارالانوار، ج 89، ص 49.
16 . بصائرالدرجات، ص 169، ح9، باب 7.
17 . البيان في تفسيرالقرآن، ص 177 و 178 (تهافت الروايات و وجوه الاحرف السبعة)
18 . تاريخ القرآن، ص 111.
19 . معرفة القراء الكبار، ذهبي، ج1، ص 53 و 141 و 272 و غاية النهاية، ج 1، ص 297.
20 . المرشد الوجيز، ابوشامه، ص 68، لازم به يادآوري است كه در برخي از كشورهاي اسلامي، گرچه بسيار اندك، برخي از قرائات ديگر نيز رايج است مانند قرائت ورش در مصر، الجزاير، مغرب و قرائت قالون از نافع در تونس و ليبي. تاريخ القرآن، ص111.
21 . الكافي، ج 2، ص 630 كتاب فضل القرآن، باب النوادر، روايت 13.
22 . همان، روايت 12.
23 . نزول قرآن و روياي هفت حرف، ص 214-208.
24 . الصافي في تفسير القرآن، مقدمه ششم، ج 1، ص 38.
25 .مصباح الفقيه، كتاب الصلاة، ص 276.
26 . الميزان في تفسير القرآن، ج3، ص74.
27 . تاريخ و علم قرآن، ص 66.
28 . التمهيد في علوم القرآن، ج 2، ص 86.
29 . الاعتقادات، ص 86، باب 33.
30 . التبيان في تفسير القرآن، مقدمه، ج 1، ص 7.
31 . مجمع البيان، ج 1، ص 38، مقدمه، الفن الثاني.
32 . الصافي في تفسيرالقرآن، ج 1، ص38(مقدمه هشتم).
33 . جواهرالكلام، ج 9، ص 294.
34 . مصباح الفقيه، ص 276 (كتاب الصلاة).
35 . الاء الرحمن في تفسير القرآن، ج 1، ص 31.
36 . التمهيد في علوم القرآن، ج2، ص77.
37 . همان، ج2، ص161 (القراء المحتارة).
38 . الاء الرحمن في تفسيرالقرآن، ج 1، ص 29.
39 . معرفة القرآءالكبار، ج 1، ص 77.
40 . غاية النهاية في طبقات القراء، ج 1، ص 254.
41 . مناقب ال ابي طالب، ج 2، ص 43 و بحارالانوار، ج 40، ص 157.