اَنجير
معادل عربى انجير، «تين» است. واژه تين در شعر كهن عربى بهكار رفته و پيش از اسلام در عربستان رواج داشته است.[30] شايد به همين جهت برخى واژهپژوهان قرآنى، اين كلمه را عربى دانستهاند. با اين حال آرتور جفرى آن را واژهاى غير عربى معرفى كرده كه احتمالا از زبان آرامى گرفته شده است[31]؛ همچنين در زبان عبرى به آن «تينه» گفته مىشود.[32] اين درخت از تيره گزنه و جزو دسته توتهاست[33] كه زيستگاه اصلى آن سوريه، فلسطين و مصر دانسته شده[34] و برخى، آيات 1 ـ 2 تين/95 را بهترين دليل بر اين دانستهاند كه زيستگاه اصلى آن طور سينا بوده است.[35]در مصر باستان انجير را مقدس مىداشتند و بر ديوار معابد و مقابرِ فراعنه، تصاويرى از آن رسم مىكردند. در مقبرههايى با قدمت 000/4 سال پيش از ميلاد، انجيرهايى خشك شده كه ظاهراً براى تغذيه ذخيره شده بوده، يافت شده است.[36] طبق گزارش تورات، يهود هنگامى را زمانِ امن و سلامتى مىشمردند كه هركس زير درخت انجير خود، فارغ البال، بنشيند[37] و هرگاه آسيبى به درخت انجير مىرسيد آن را نشان درد و بلاهاى هولناك مىدانستند[38]؛ چنانكه بودائيان در برابر اين درخت سوگند ياد مىكردند و خواستههايشان را مىطلبيدند.[39]
مصرف اين ميوه افزون بر تغذيه، براى درمان بيماريها در ملل گوناگون ديده شده[40] و امروزه نيز دانش پزشكى از آن در ساخت برخى داروها بهره مىجويد.[41]
واژه «تين» تنها يك بار در ابتداى سورهاى به همين نام آمده است كه خداوند در آن به انجير و زيتون و نيز طور سينا و بلد امين سوگند ياد كرده است: «و التّينِ والزَّيتون * وطورِ سينين * وهـذا البَلَدِ الاَمين» (تين/95، 1 ـ 3) در تفسير واژه «تين» و علت سوگند ياد كردن به آن آراى گوناگونى از سوى مفسران بيان شده است كه مىتوان آن را به دو دسته كلى تقسيم كرد: دستهاى آن را بر معناى حقيقى حمل كرده و ازاينرو براى تبيين علت چنين سوگندى به برشمردن خواص و فوايد اين درخت و ميوه آن پرداختهاند[42]؛ مثلاً برخى چنين گفتهاند كه درخت انجير قبل از پرداختن به خود (روياندن برگ و برآوردن شكوفه)، به ديگران مىپردازد (ميوه مىدهد)؛ همچون پيامبر كه ابتدا به ديگران و سپس به خود مىپردازد.[43] در عهد قديم نيز به اين ويژگى درخت انجير اشاره شده و چنين آمده كه اگر درختى برگش ظاهر مىگشت و از ميوهاش اثرى پيدا نمىشد، آن سال به بارورى آن اميد نداشتند.[44] گروهى ديگر كه اين خواص را وجهى براى ياد كردن سوگند به دو ميوه* خوراكى و قرار گرفتن آن دو در كنار نام دو مكان مقدس (طور* سينا و بلد امين) ندانستهاند، «تين» و «زيتون» را به معانى ديگرى از جمله نام دو كوه يا دو مسجد، يا دو شهر و ... يا حتى اشخاصى معنوى چون پيامبران و امامان حمل كرده،[45] علت سوگند به آن را بزرگداشت آن مكانها يا اشخاص دانستهاند.[46]
برخلاف دو ديدگاه پيشين و با توجه به وجود دو بعد معنوى و مادى در انسان، برخى از مفسران بر اين باورند كه خداوند در مورد وحى كه غذاى روح است، عالىترين و مهمترين منازل (طور سينا و بلد امين) را برگزيده؛ ولى در مورد خوراك جسم فقط دو نوع ميوه را به طور مثال آورده تا به اهميت رسيدگى به روح، توجه دهد، پس با توجه به اين توضيح، ديگر نيازى نيست كه انجير و زيتون را بر معانى مجازى حمل كنيم يا در صورت حقيقى گرفتن معنا، آن دو را بهترين ميوه و خوراك بدانيم تا مورد سوگند قرار گرفتن آن دو موجّه باشد.[47] برخى ديگر با برقرار ساختن رابطه ميان دو سوگند نخست و دو سوگند بعدى، اين دسته سوگند را به ترتيب بيانگر اهميت 4 دين بودايى، مسيحى، يهودى و اسلام دانستهاند كه «بودا» زير درخت انجير به نيروانا[48] (كمال و فنا) رسيد و نخستين وحى به مسيح(عليه السلام) زير درخت زيتون ابلاغ شد، چنانكه «طور سينا» محل نخستين وحى بر موسى(عليه السلام) و «بلد امين (مكه)» محل نزول وحى بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)است.[49] البته شايد بتوان اين سوگند را با تقدس اين دو نوع درخت نزد ملل مختلف مرتبط دانست، چنانكه دو مكان مذكور افزون بر تقدس الهى، نزد مردمان نيز مقدس بودهاند.
گروهى از مفسران با استفاده از برخى روايات، درختى را كه آدم(عليه السلام) از خوردنش منع شده بود، (بقره/2،35) درخت انجير شمرده[50] و سوگند به آن را در سوره تين در ارتباط با داستان آفرينش دانستهاند[51]؛ همچنين برگهاى بهشتى كه آدم و حوا خود را با آن پوشاندند (اعراف/7، 22) برگ درخت انجير[52] و غذاى عزير كه پس از مرگ او و گذشت ساليان دراز، فاسد نشده بود (بقره/2،259) ميوه انجير[53] دانسته شده است.
منابع
بحارالانوار؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ تفسير روح البيان؛ التفسير الكبير؛ تفسيرالمراغى؛ تفسير نورالثقلين؛ تفسير نوين؛ جامعالبيان عن تأويل آىالقرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ ديوان، نابغه ذبيانى؛ فرهنگ فارسى؛ قاموس كتاب مقدس؛ كتاب مقدس؛ گياهان در قرآن؛ مجمعالبيان فى تفسير القرآن؛ معجزة الغذاء و الشفاء؛ نظم الدرر فى تناسب الآيات و السور؛ واژههاى دخيل در قرآن مجيد.عبدالصمد مجدى
[30]. تفسير قرطبى، ج 20، ص 75؛ تاج العروس، ج 9، ص 155، «تين».
[31]. واژههاى دخيل، ص 162.
[32]. همان؛ گياهان در قرآن، ص 48.
[33]. فرهنگ فارسى، ج 1، ص 369، «انجير».
[34]. گياهان در قرآن، ص 50 .
[35]. معجزة الغذاء والشفاء، ص 16.
[36]. همان، ص 22.
[37]. كتاب مقدس، اول پادشاهان، 4: 25؛ دوم پادشاهان 18:31؛ اشعياء 36:16؛ قاموسكتابمقدس، ص110.
[38]. كتاب مقدس، ارميا 5 : 17 ، 8 : 13؛ يوئيل، 1: 7 ، 12؛ حبقوق، 3: 17؛ قاموس كتاب مقدس، ص 110.
[39]. بودا، ص 118.
[40]. كتاب مقدس، دوم پادشاهان، 20: 7؛ گياهان داروئى، ص 51 .
[41]. معجزة الغذاء والشفاء، ص 39 ـ 40.
[42]. مجمعالبيان، ج 10، ص 775؛ تفسير قرطبى، ج 20، ص 76؛ روحالبيان، ج 10، ص 466.
[43]. التفسيرالكبير، ج 32، ص 8 ـ 9.
[44]. كتاب مقدس، متى، 21، 19.
[45]. جامعالبيان، مج 15، ج 30، ص 302 ـ 303؛ التفسيرالكبير، ج 32، ص 9 ـ 10؛ نورالثقلين، ج 5 ، ص 607 .
[46]. جامعالبيان، مج 15، ج 30، ص 303؛ التفسيرالكبير، ج 32، ص 9 ـ 10؛ نظمالدرر، ج 8 ، ص 470.
[47].تفسير نوين، ص 243 ـ 244.
[48]. فرهنگ فارسى، ج 4، ص 4883، «نيروانا».
[49]. گياهان در قرآن، ص 49 ـ 50 .
[50]. جامعالبيان، مج 1، ج 1، ص 333؛ مجمعالبيان، ج 1، ص 195؛ بحارالانوار، ج 11، ص 190.
[51]. تفسير مراغى، مج 10، ج 30، ص 193 ـ 194.
[52]. جامعالبيان، مج5 ، ج8 ، ص187ـ188؛ مجمعالبيان، ج 4، ص 629 ؛ تفسير قرطبى، ج 7 ، ص 117.
[53]. جامعالبيان، مج 3، ج 3، ص 55 ؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 640 .